محمد مسعود همه زندگیمون

روز ولنتاین

سلام پسرم امروز روز ولنتاین هست من هم خواستم این روز را به تو که یک عشق واقعی مادرانه به تو دارم تبریک بگم عشقم و نفسم ان شاالله همیشه شاد و تندست باشی این روز را به بابا رضا هم تبریک میگم که بهترینه و خیلی مهربان رضا جان ولنتاینت مبارک   ...
25 بهمن 1391

کارنامه

سلام پسرم ببخشید خیلی وقته به وبلاگت سر نزدم و به روزش نکردم میدونی تو امسال رفتی کلاس اول و خیلی کار داری و امسال هم حجم درسها را زیاد کردند و من و تو مشغول هستیم و کمتر میتونم سر بزنم  ان شاالله مرا ببخشید محمد مسعود کم کم سواد دارشده و میتونه خودش بیاد وبلاگش و بنویسه روز 17 بهمن کارنامه ترم اول را دادند و خدارا شکر محمد خوب شده بود و اکثرا خوب شده بودند بچه های حالا با هوش و شیطان هستند هزار ماشاالله دوستان عزیز ما را از نظرات خود مستفیذ کنید و خوشحال برای موفقیت گل پسرمان دعا کنید ممنون     این جایزه را مدرسه به او دادند یک ساعت اموزشی و یک تابلوی رنگ امیزی ان شاالله دانشگاه رفتنت و فارغ التحصی...
24 بهمن 1391

مدرسه

سلام پسرم ببخشید دیر به دیر به وبلاگت میام امسال گل پسرم کلاس اولی شد و روز یک هفت نودویک محمد مسعود وارد بوستان علم و دانش شد ان شاالله موفق باشد من فکر میکردم محمد مسعود گریه کند و بی تابی کند ولی پسرم مرد شده و با غرور وارد مدرسه شد بدون کوچکترین ناراحتی خدا راشکر ان شاالله تا اخرش همینطور باشد   روز چهارشنبه 29 شهریور جشن شکوفه بود که همراه محمد به مدرسه رفتیم و به انها گل هدیه دادند و یک سری جا قلمی و لوازم تحریر دادند جشن شکوفه ها و حیاط مدرسه محمدمسعود و دوستش مانی روز اول مهر از تمام دوستان برای موفقیت گل پسر التماس دعا دارم ممنون ...
21 مهر 1391

مهربان ترین پسر خاله

سلام محمد مسعود عاشق دختر خاله اش انوشا سادات هست بر خلاف تصور هممون که فکر میکردیم حسودی کنه و ناراحت بشه از ورود انوشا خانم این اقا ما واقعا دختر خاله اش را دوست داره و مواظبش هست اگر انوشا را چند روز نبینه به دیدنش میره و باهاش بازی میکنه خیلی هم دوست داره به او غذا بده در عوض انوشا خانم هم خیلی محمد مسعود دوست داره و فقط برای او ذوق میکنه و میخنده و دست و  پا میزنه اینم عکس دوتاییشون روی تخت محمد مسعود       ما شاالله قربون دوتاتون برم  ...
3 ارديبهشت 1391

سفر نوروزی

امسال 9 فروردین محمد مسعود و بابا رضا و من راهی دیار پدری بابا رضا شدیم البته با اصرار فراوان گل پسر راهی  شدیم چقدر ذوق کرد و خوشحال بود که داریم میریم در انجا عمو مجتبی با خانواده و عمو حمید و عمه شیرین و بابایی و مامانی فخری بودند تا روز 14 فروردین انجا بودیم و به محمد بسیار خوش گذشت که نمی خواست بیاید تهران و با ناراحتی برگشت موقع برگشت عمو مجتبی و خانواده اش و مامانی فخری هم بودند ولی بابایی ماندتا به باغش رسیدگی کند و بهار و تابستان را انجا باشد در برگشت عمو مجتبی همه را به رستوران مارال ستاره ناهار دعوت کرد ممنون از ایشون اینم عکسهای سفر نوروزی محمد مسعود   اینجا سنجدو بالا هست و محمد مسعود در حال کندن زمین ب...
20 فروردين 1391

تولد بابا رضا

٦ فروردین تولد بابا رضا بود 3 تایی رفتیم باهم قنادی ویک کیک گرفتیم به سلیقه محمد مسعود و راهی خونه مامانی(مامان فرشته ) شدیم اونجا خاله بهاره و خاله معصومه هم بودند و باهم عکس گرفتیم و تولد بابا رضا را جشن گرفتیم ان شاالله تولد 100 سالگیش را جشن بگیریم اینم بابا رضا و ممد مسعود و انوشا خانم   تولدت مبارک بابا جون ...
20 فروردين 1391

سال نو مبارک

سلام به همه وبلاگی های عزیز سال نو مبارک ان شاالله سال خوبی برای همه باشد محمد مسعود عزیزم شرمنده به خاطر دیر به دیر نوشتن خاطراتت قول میدم از این به بعد مرتب بنویسم ان شاالله سال 91 سال خوبی برای خانوادمون باشه و صد سال سالم باشی و عاقبت به خیر بشی ...
20 فروردين 1391

اولین کنسرت موسیقی

چهارشنبه بعد از عاشورا محمد مسعود اولین کنسرت کلاس موسیقیش بود ساعت ٢ بعد از ظهر به اموزشگاه رفتیم و بچه های دیگه با مامان و بابا هاشون اومده بودند و چند تا مهمان اورده بودند محمد به من گفت به خاله بهناز زنگ بزن بیاد برای دیدن کنسرت و خاله بهناز اومد قرار بود به عنوان جایزه فلوت به انها بدیم که اماده نبود و مجبور شدیم سک سک بخریم و جایزه بدیم اول با گام دوماژور و ارپژ شروع کردند اهنگ اول ساعت اهنگ دوم ترنم قشنگه اهنگ سوم  شاپرک و حلزون اهنگ چهارم  نوایی اهنگ پنجم  چک چک باران بود بعد از کنسرت همه دست زدند و مربیشون جایزه ها را داد و بچه ها خوشحال شدند محمد مسعود در کلاس   محمد مسعو...
1 دی 1390