خوشحال بودن برای پیش دبستانی
ساعت ١١ رفتم دنبال محمد مسعود برای اوردنش از پیش دبستانی خیلی نگران بودم فکر کردم گریه میکنه و ناراحته ولی شکر خدا خوشحال بود و تو حیاط با بچه ها بازی میکرد
و فرداش هم با رضایت خاطر رفت به مهد
مربیشون خوب تونسته اونو جذب کنه وممنون از زحماتش
البته پسرم اول سخت میگیره هر چیزی را ولی بعد خودشو با همه چی وفق میده
قربون اون درک بالات برم
موفق و عاقبت به خیر بشی ان شاالله
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی