محمد مسعود همه زندگیمون

سفر بابا رضا

1390/5/20 19:15
نویسنده : مامان الهام
433 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 20 مرداد 1390 بابا رضا براي كارش به سفري طولاني به چين رفت

سفرش 12 روز طول ميكشه براي من و محمد مسعود كه تا حالا لز رضا دور نبوديم سخت هست

براي بابا رضا هم خيلي سخته خيلي از هم دور بوديم 4 روز بوده نه مدت طولاني

محمد مسعود خيلي بي تابي كرد به باباش گفت بابا نرو دلم تنگ ميشه بابا دوست دارم

باباش گفت ميخوام برات كلي اسباب بازي بيارم محمد عاشق اسباب بازي گفت من هيچي نميخوام

تو فقط نرو بعدش گريه كرد 

رضا هم ناراحت شد كلي قربون صدقه محمد مسعود رفت و با اون صحبت كرد تا اروم شد

ديشب رضا داشت چمدونش ميبست محمد اومد گفت بزار كمكت كنم و كلي حرف زد و دستور براي چيدن چمدون داد

اخر سر هم رفت البوم عكسش اورد و به باباش گفت عكس منو با خودت ببر ببين تا دلتنگ نشي من كلي خنديدم ولي رضا غمگين شد و جند تا عكس با خودش برد 

 

محمد مسعودم قربون اون دلت برم كه اينقدر نازك و با محبته

دعا كن بابا رضا صحيح و سلامت بره و بياد ان شالله

رضا جان خدا پشت و پناهت باشه

دلمون برات تنگ ميشه و منتظر ت هستيم كه زودتر بيايي

امروز محمد كه از خواب بلند شد باباش ميخواست وقتي فهميد رفته گريه كرد و زنگ زد به باباش كه در دسترس نبودو بعد با عمو مجتبيش صحبت كرد و با حرفهاي اون اروم شده تا الان 

تا بعد ببينيم چي ميشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)